داستان از کجا شروع شد؟
تلنگر جدی برای تغییر !! میتواند بحث گستردهای را به همراه داشته باشد.
کجای زندگی با تلنگر سازنده، مواجه شدید؟
چه تلنگری موجب حرکت رو به جلوی شما شده؟
آیا تلنگر خوش خیم هم داریم؟
این سوالها و پرسشهای مشابه دیگر میتوانند خودشان یک تلنگر باشند که بتوانند از ما یک ” آهان، فهمیدم” بگیرند.
نگرش ما به زندگی و مسائلی که برامون اتفاق میافتد، کیفیت واکنش ما را مشخص میکند.
اینجاست که در نگاه بعضی یک تلنگر، خوشخیم جلوه میکند و در نگرش بعضی دیگر همان تلنگر، بدخیم است.
با باز شدن این گفتگوی دوسویه در کنار همدیگر خواهیم بود تا روایتها و داستانهای مشابهی از زندگی خودمان را بیان کنیم که برایمان تلنگر خوشخیم جلوه نمودند.
از شما هم میخواهم که صمیمیتر بنویسید، بیپرده بنویسید.
فقط بنویسید [livicon_evo name=”pen.svg” size=”40px”][/livicon_evo]
روزهای زیادی از راهاندازی وبسایتم نمیگذرد، کاری که خیلی به تاخیر افتاد و من از دنیایی که مینوشتم کمی فاصله گرفتم.
راستش را بخواهید وقتی مینویسم سبک میشوم.
راحت میشم.
از این به بعد میخواهم بنویسم، بگویم، بخوانم، ببینم، بشنوم و باز هم بنویسم.
این کلمات با دریایی از حس هیجان همراه هستند، وقتی مینویسم اینطور هستم.
شما هم بنویسید، بخوانید، فکر کنید، بشنوید، ببینید و باز هم بنویسید.
یاد کتاب بسیار ارزشمند بنویس تا اتفاق بیافتد افتادم.
تلاش میکنم فایلی از آن را در اینجا به اشتراک بگذارم. یا برایتان بخوانم.
الان که فکر میکنم مدت زیادی است ننوشتهایم.
پیشترها بیشتر مینوشتم، در مدرسه، در خدمت سربازی، در بخش صنعت و کار و تلاش و در بخش رسانه
در هر کدام از این نوشتارها مفهوم خاصی از نوشتن داشتم.
در مدرسه شعر مینوشتم، خاطره مینوشتم.
در سربازی خاطراتی دیگر از جنسی دیگر مینوشتم.
در کار صنعتی هم مینوشتم، بیشتر صنعتی مینوشتم.
در دانشگاه اما زیاد ننوشتهام.
در بخش رسانه، گزارش، تحلیل، مقاله و خبر نوشتهام. چیزهایی که حالم را بهتر نمی کردند، نوشتهام.
چند سالی هم هست که نوشتههایم را در شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام و تلگرام به اشتراک گذاشته ام.
اما در اینجا سبک نوشتههایم فرق میکند.
دوست دارم بنویسم….
از تلنگرهای زندگیام بنویسم.
از قلهها و درهها بنویسم، بیاد کتابی به همین نام بنویسم.
از آنتونی رابینز بنویسم.
از عشق بنویسم، از امید دم بزنم…. فقط بنویسم.
چند سال است که ننوشتهام.
بیشتر شبیه مرداب شده، ننوشتههایم.
اینجا فقط مینویسم. برای خدا، برای شما برای خودم
فقط مینویسم. فکر میکنم این تلنگر جدی برای تغییر باشد
ادامه دارد….